جدول جو
جدول جو

معنی سبک رختی - جستجوی لغت در جدول جو

سبک رختی
(سَ بُ رَ)
سبک سری، مجازاً، افکندن اسب سوار را تا سبک شود:
که با من جهان سختئی میکند
ستورم سبک رختئی میکند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبک رای
تصویر سبک رای
احمق، کودن، کم خرد، ابله، گول، تپنکوز، بدخرد، چل، غمر، کم عقل، خل، شیشه گردن، ریش کاو، خرطبع، دنگل، کهسله، دنگ، نابخرد، کانا، کاغه، بی عقل، تاریک مغز، کردنگ، لاده، غتفره، خام ریش، انوک، دبنگ، فغاک، گردنگل برای مثال برگردد بخت از آن سبک رای / کافزون ز گلیم خود کشد پای (نظامی۳ - ۳۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بُ)
کمال تعلق. (غیاث) (آنندراج) :
رخ از باغ سبکروحی نسیمی
دهان از نقطۀ موهوم میمی.
نظامی.
، بلطافت سخن گفتن. (غیاث) (آنندراج) ، شادمانی. نشاط:
زآن حبۀ خضرا خور کز روی سبکروحی
هرکو بخورد یک جو بر سیخ زند سیمرغ.
(منسوب به حافظ، از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ اَ شُ دَ)
آرام رفتن. با تأنی رفتن:
سبک، رفت و جامه از او درکشید
جگرگاه شاه جهان بردرید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ خِ رَ)
سفاهت. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ)
کم عقل. بی خرد. احمق. نادان:
برگردد بخت از آن سبک رای
کافزون ز گلیم خود کشد پای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبک رای
تصویر سبک رای
کم عقل، بی خرد، نادان، احمق
فرهنگ لغت هوشیار